کد مطلب:2497 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:667

درس دوازدهم
قیاس در یك تقسیم اساسی ، منقسم می گردد به دو قسم : اقترانی و

استثنائی .

قبلا گفتیم كه هر قیاسی مشتمل بر لااقل دو قضیه است ، یعنی از یك قضیه

قیاس تشكیل نمی شود و به عبارت دیگر یك قضیه هیچگاه مولد نیست . و نیز

گفتیم دو قضیه آنگاه قیاس تشكیل می دهند و مولد می گردند كه با نتیجه مورد

نظر بیگانه نبوده باشند . همانطوری كه فرزند وارث پدر و مادر است و

هسته اصلی او از آنها بیرون آمده است ، همین طور است نتیجه نسبت به

مقدمتین . چیزی كه هست نتیجه گاهی به صورت پراكنده در مقدمتین موجود

است یعنی هر جزء ( موضوع و یا محمول در حملیه ، و مقدم یا تالی در شرطیه

) در یك مقدمه قرار گرفته است ، و گاهی یكجا در مقدمتین قرار گرفته

است . اگر به صورت پراكنده در مقدمتین قرار گیرد " قیاس اقترانی "

نامیده می شود ، و اگر یكجا در مقدمتین قرار گیرد " قیاس استثنائی "

نامیده می شود . اگر بگوییم :

آهن فلز است . ( صغرا )

هر فلزی در حرارت منبسط می شود . ( كبرا )

پس آهن در حرارت منبسط می شود . ( نتیجه )

در اینجا سه قضیه داریم : قضیه اول و دوم را " مقدمتین " و قضیه سوم

را " نتیجه " می خوانیم . نتیجه به نوبه خود از دو جزء اصلی تركیب شده

است : موضوع و محمول .

موضوع نتیجه را اصطلاحا " اصغر " می نامند و محمول آن را " اكبر "

می خوانند و چنانكه می بینیم اصغر در یك مقدمه قیاس سابق الذكر قرار دارد

و اكبر در مقدمه دیگر آن .

مقدمه ای كه مشتمل بر اصغر است ، اصطلاحا صغرای قیاس نامیده می شود ، و

مقدمه ای كه مشتمل بر اكبر است ، اصطلاحا كبرای قیاس نامیده می شود .

ولی اگر قیاس به نحوی باشد كه " نتیجه " یكجا در مقدمتین قرار گیرد

، با این تفاوت كه با كلمه ای از قبیل " اگر " ، " هر زمان " و یا "

لكن " یا " اما " توأم است ، [ چنین قیاسی را قیاس استثنائی گویند ]

. مثلا ممكن است چنین بگوییم :

اگر آهن فلز باشد در حرارت منبسط می شود .

لكن آهن فلز است .

پس در حرارت منبسط می گردد .

قضیه سوم كه نتیجه است یكجا در مقدمه اول قرار دارد و به اصطلاح ،

مقدمه اول یك قضیه شرطیه است و نتیجه قیاس ، [ تالی ] آن شرطیه است .



قیاس استثنائی





بحث خود را از قیاس استثنائی شروع می كنیم : مقدمه اول قیاس استثنائی همواره یك قضیه شرطیه است ، خواه متصله و خواه منفصله ،

و مقدمه دوم یك استثناء است . استثناء به طور كلی به چهار نحو ممكن

است صورت گیرد ، زیرا ممكن است مقدم استثناء شود و ممكن است تالی

استثناء شود ، و در هر صورت یا این است كه به صورت مثبت استثناء

می شود و یا به صورت منفی . مجموعا چهار صورت می شود :

1 - وضع ( اثبات ) مقدم .

2 - رفع ( منفی ) مقدم .

3 - وضع تالی .

4 - رفع تالی ( 1 ) .



قیاس اقترانی





چنانكه دانستیم در قیاس اقترانی ، نتیجه در مقدمتین پراكنده است .

مقدمه ای كه مشتمل بر اصغر است صغرا نامیده می شود و مقدمه ای كه مشتمل بر

اكبر است كبرا خوانده می شود و البته همانطوری كه قبلا اشاره شد ، خود

مقدمتین كه مولد نتیجه هستند نمی توانند نسبت به یكدیگر بیگانه باشند ،

وجود یك " رابط " یا " حد مشترك " ضرورت دارد ، و نقش اساسی به

عهده



پاورقی :

( 1 ) اكنون ببینیم اگر پرسش شود كه آیا قیاس در همه صور ، یعنی خواه

مقدمه اولش متصله باشد و خواه منفصله ، و خواه استثناء متوجه مقدم باشد

و یا متوجه تالی ، و خواه اثبات كند مقدم و یا تالی را و خواه نفی ، آیا

در همه این صور منتج است ؟ و یا تنها در برخی از اینها صور منتج است ؟

پاسخ این است كه فقط در برخی از صور منتج است ، به تفصیلی كه اینجا

گنجایش ذكر ندارد .





" حد مشترك " است ، یعنی حد مشترك است كه اصغر و اكبر را به یكدیگر

پیوند می دهد . این رابط و حد مشترك ، اصطلاحا " حد وسط " نامیده می شود

. مثلا در قیاس ذیل :

آهن فلز است .

فلز در حرارت منبسط می شود .

پس آهن در حرارت منبسط می شود .

" فلز " نقش رابط و حد وسط و یا حد مشترك را دارد . حد وسط یا حد

مشترك ضرورتا باید در صغرا و كبرا تكرار شود ، یعنی هم باید در صغرا

وجود داشته باشد و هم در كبرا . و چنانكه می بینیم مجموعا صغرا و كبرا از

سه ركن تشكیل می شوند كه اینها را " حدود قیاس " می نامند :

1 - حد اصغر .

2 - حد اكبر .

3 - حد وسط یا حد مشترك .

حد وسط ، رابطه پیوند اكبر به اصغر است ، و هم او است كه در هر دو

مقدمه وجود دارد و سبب می شود كه مقدمتین با یكدیگر بیگانه نباشند .

اكنون می گوییم قیاس اقترانی به اعتبار نحوه قرار گرفتن حد وسط در صغرا

و كبرا چهار صورت و شكل مختلف پیدا می كند كه به شكلهای چهارگانه معروف

است .



شكل اول :





اگر حد وسط ، محمول در صغرا و موضوع در كبرا قرار گیرد

شكل اول است .

مثلا اگر بگوییم : " هر مسلمانی معتقد به قرآن است ، و هر معتقد به

قرآن اصل تساوی نژادها را كه قرآن تأیید كرده است قبول دارد ، پس هر

مسلمانی اصل تساوی نژادها را قبول دارد " شكل اول است ، زیرا حد وسط (

معتقد به قرآن ) محمول در صغرا و موضوع در كبرا است ، و این طبیعی ترین

شكلهای قیاس اقترانی است . شكل اول بدیهی الانتاج است ، یعنی اگر دو

مقدمه ، صادق باشند و شكل آنها نیز شكل اول باشد ، صادق بودن نتیجه بدیهی

است . و به عبارت دیگر : اگر ما علم به مقدمتین داشته باشیم و شكل

مقدمتین از نظر منطقی شكل اول باشد ، علم به نتیجه ، قهری و قطعی است .

علیهذا نیازی نیست كه برای منتج بودن شكل اول اقامه برهان بشود ، بر

خلاف سه شكل دیگر كه منتج بودن آنها به حكم برهان اثبات شده است .



شرایط شكل اول :





شكل اول به نوبه خود شرایطی دارد . این كه گفتیم شكل اول بدیهی الانتاج

است به معنی این است كه با فرض رعایت شرایط ، بدیهی الانتاج است .

شرایط شكل اول دو تا است :

الف - موجبه بودن صغرا پس اگر صغرا سالبه باشد قیاس ما منتج نیست .

ب - كلی بودن كبرا پس اگر كبرا جزئیه باشد قیاس ما منتج نیست .

علیهذا اگر گفته شود : " انسان فلز نیست و هر فلزی در

حرارت منبسط می شود " قیاس عقیم است و مولد نیست . زیرا قیاس ما شكل

اول است و صغرای قیاس ، سالبه است در حالی كه باید موجبه باشد .

همچنین اگر بگوییم : " انسان حیوان است ، بعضی حیوانها نشخوار كننده اند

" باز هم قیاس ما عقیم است ، زیرا شكل اول است و كبرا جزئیه است و

حال آنكه كبرای شكل اول باید كلیه باشد .



شكل دوم :





اگر " حد وسط " در هر دو مقدمه محمول واقع شود شكل دوم است .

اگر بگوییم : " هر مسلمانی معتقد به قرآن است . هر كس آتش را

تقدیس كند معتقد به قرآن نیست . پس هیچ مسلمانی آتش را تقدیس نمی كند

" شكل دوم است .

شكل دوم بدیهی نیست ، به حكم برهان اثبات شده كه با رعایت شرایطی كه

ذیلا ذكر می كنیم منتج است . از ذكر برهان مزبور صرف نظر می كنیم و به

شرایط آن می پردازیم .



شرایط شكل دوم





شرایط شكل دوم دو چیز است :

الف - اختلاف مقدمتین ( صغرا و كبرا ) در كیف ، یعنی " ایجاب و

سلب " .

ب - كلیت كبرا .

علیهذا اگر دو مقدمه ، موجبه یا سالبه باشد ، و یا اگر كبرا

جزئیه باشد ، قیاس ما منتج نیست . مثلا :

" هر انسانی حیوان است ، و هر اسبی حیوان است " منتج نیست ، زیرا

هر دو مقدمه ، موجبه است و باید یكی موجبه و دیگری سالبه باشد . و

همچنین : " هیچ انسانی علفخوار نیست ، و هیچ كبوتری علفخوار نیست "

منتج نیست ، زیرا هر دو مقدمه سالبه است . و همچنین " هر انسانی حیوان

است ، و بعضی از اجسام حیوان نیست " عقیم است ، زیرا كبرای قیاس ،

جزئیه است و باید كلیه باشد .



شكل سوم و شرایط آن :





اگر " حد وسط " موضوع در هر دو مقدمه باشد شكل سوم است ( 1 ) .

شرایط شكل سوم عبارت است از :

الف - موجبه بودن صغرا .

ب - كلیت یكی از دو مقدمه .

علیهذا قیاس ذیل : " هیچ انسانی نشخوار كننده نیست ، هر انسانی

نویسنده است " عقیم است ، زیرا صغرا سالبه است . و همچنین " بعضی از

انسانها عالمند ، و بعضی از انسانها عادلند " عقیم است ، زیرا هر دو

مقدمه ، جزئیه است و لازم است یكی از دو مقدمه كلی باشد .



شكل چهارم و شرایط آن :





شكل چهارم آن است كه " حد وسط " موضوع در صغرا و



پاورقی :

( 1 ) مثل این كه بگوییم هر انسانی فطرتا علم دوست است ، هر انسانی

فطرتا عدالتخواه است ، پس بعضی علم دوستان عدالتخواهند .





محمول در كبرا باشد ، و این دورترین اشكال از ذهن است . ارسطو كه مدون

منطق است این شكل را ( شاید به علت دوری آن از ذهن ) در منطق خویش

نیاورده است ، بعدها منطقیین اضافه كرده اند . شرایط این شكل یكنواخت

نیست ، یعنی به دو صورت می تواند باشد ، به این نحو كه :

1 - هر دو مقدمه موجبه باشد .

2 - صغرا كلیه باشد .

و یا به این نحو كه :

1 - مقدمتین در ایجاب و سلب اختلاف داشته باشند .

2 - یكی از دو مقدمه ، كلیه باشد .

برای احتراز از تطویل ، از ذكر مثالهای منتج و عقیم خودداری می كنیم ،

زیرا هدف ما بیان اصول و كلیات منطق است نه درس منطق . در اینجا خوب

است دو بیت معروفی را كه چهار شكل را تعریف كرده ، برای بهتر به خاطر

ماندن آنها ذكر كنیم .

اوسط اگر حمل یافت در بر صغرا و باز وضع به كبرا گرفت شكل نخستین

شمار

حمل به هر دو دوم ، وضع به هر دو سوم

رابع اشكال را عكس نخستین شمار

هم خوب است بیت معروف دیگری كه شرائط اشكال چهارگانه را با علائم

رمز ، یعنی با حروف بیان كرده است برای ضبط نقل كنیم :

مغكب اول خین كب ثانی و مغ كاین سوم در چهارم مین كغ ، یا خین كاین

شرط دان

علائم رمزی به این شرح است :

م = موجبه بودن .

غ = صغرا .

ك = كلیت .

ب = كبرا .

خ = اختلاف مقدمتین در ایجاب و سلب .

ین = مقدمتین .

این = احدی المقدمتین ( یكی از دو مقدمه ) .